مقالات

در این سایت ما در مورد طرحواره درمانی و تله های زندگی صحبت می کنیم

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «طرحواره معیارهای سختگیرانه» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

خودابرازگری را می‌توان آزادی در بیان نیازها، احساس‌ها (از جمله خشم) تمایلات طبیعی تعریف کرد. کسی می‌تواند به خودابرازگری بپردازد که به این باور رسیده باشید که نیازهایش به اندازه‌ی نیازهای دیگران مهم هستند. ما بدون بازداری‌های افراطی بایستی در انجام رفتارهی خودانگیخته آزاد باشیم. ما حقّ داریم به فعالیت‌ها یا علایقی بپردازیم که ما را خوشحال می‌کند و فقط به دنبال جلب رضایت و خوشحالی اطرافیان نباشیم. ما حق داریم زمانی از وقت خود را به بازی و تفریح اختصاص دهیم و تمام زندگی خود را به کار و رقابت بیمارگونه نپردازیم.

اگر در محیط اولیه‌ی زندگی، ما را به خودابرازگری رهنمون کرده‌اند، تشویق می‌شویم که تمایلات و علایق طبیعی خودمان را دنبال کنیم. نیازها و علاقه‌ها نقش برجسته‌ای در تصمیم‌گیری‌هایمان دارند. در چنین محیطی حق داریم هیجان‌های خود مثل غم و خشم را ابراز کنیم به شرطی که به دیگران لطمه و صدمه‌ی جدی نزنیم. گاهی می‌توانیم بازیگوش، بشاش و خودانگیخته باشیم. در چنین فضایی به ما یاد داده‌اند که بین کار و تفریح، تعادل برقرار کنید. معیارهای چنین محیطی، معقول است.

اما اگر در خانواده‌ای بزرگ شده‌اید که جلوی خودابرازگری شما را گرفته‌اند یا به خاطر ابراز نیازها، تمایلات یا احساس‌ها، کاری کرده‌اند که شرمسار شوید، در حال حاضر مدام احساس گناه را تجربه می‌کنید. نیازها و احساس‌های والدین همیشه بر نیازهای شما ارجحیت داشته‌اند. در چنین جوّی، شما دچار بی‌ارادگی و ناتوانی شده‌اید. وقتی دست به بازی‌گوشی و شیطنت زده‌اید، دیگران شما را شرمسار کرده‌اند. در چنین خانواده‌هایی، تفریح و لذت فدای پیشرفت خواهی شده است. والدین‌تان به هیچ عنوان از شما راضی نمی‌شدند، مگر این که همه‌ی کارهایتان را عالی انجام می‌دادید و عیب و نقصی نداشتید.

دانیل که مردم‌دار بود در خانواده‌ای بزرگ شده بود که به نیاز خودابرازگری او اصلاً توجه نکرده بودند. پدر دانیل، انتقادگر و کنترل‌گر بود و مادرش نیز همیشه به افسردگی و بیماری مبتلا بود


  • روانشناسی بالینی
  • ۰
  • ۰

آیدا ( که در پست های قبل به او اشاره شد )از همه چیز می‌ترسید، تحت سلطه‌ی والدینی قرار گرفته بود که سخت از او حمایت می‌کردند. والدینش همواره به او هشدار می‌دادند، چون خودشان همیشه نگران خطرات احتمالی بودند. آنها در ذهن آیدا این ترس را کاشته بودند که در دنیا احساس خطر و آسیب‌پذیری کند.

والدین آیدا منظور بدی نداشتند چون تا حدّی خودشان نگران بودند و سعی می‌کردند از آیدا حمایت کنند. اغلب والدین این‌گونه هستند: «والدین از فرزندشان به شدّت حمایت می‌کنند و فرزندشان را خیلی هم دوست دارند». آیدا در دام تله‌ی زندگی آسیب‌ پذیری گرفتار شده بود. توانایی او برای عملکرد مستقل در دنیا، آسیب دیده بود. زیرا به شدّت می‌ترسید که کارها را بدون مشورت و کمک‌طلبی از اطرافیان انجام دهد.

برای ورود به دنیای خارج از خانواده، نیازمند خودمختاری هستیم و پیش‌نیاز خودمختاری، امنیت است. احساس توانمندی برای مقابله با کارهای روزمره، نیازمند جدایی خویشتن از دیگران است. این دو مورد آخر بیشتر با تله‌ی زندگی وابستگی سر و کار دارند.

اگر وابسته بار آمده باشید در شکل بخشی و تقویت توانمندی برای عملکرد مستقل با شکست روبه‌رو می‌شوید. شاید به این دلیل وابسته شده‌اید که والدین‌تان سخت از شما حمایت کرده‌اند: «به جای شما تصمیم گرفته‌اند و مسؤولیت کارهای شما را به دوش کشیده‌اند». ممکن است خیلی هوشمندانه و ظریف با عیب‌جویی از شما باعث شده‌اند توانایی‌هایتان تضعیف شود. بالطبع در دوران بزرگسالی احساس می‌کنید بدون راهنمایی، حمایت و نصیحت فردی قوی و توانمند، قادر نیستید دست از پا خطا کنید. حتّی اگر خودتان را از زیر یوغ والدین خلاص کرده باشید بسیاری از افرادی که در دام این تله می‌افتند، ممکن است قادر به این کار هم نباشند درگیر رابطه‌ی دیگری می‌شوید که طرف مقابل، نماد والدین سلطه‌گر و عیب‌جوی شماست. شما همسر یا رئیسی می‌خواهید که نقش والدین‌تان را در زندگی شما بازی کند.

افراد وابسته اغلب خویشتن مستقل و جداگانه‌ای ندارند و هویت آنها مثل ستاره‌ی دنباله‌داری است که دایم در پی تقلید از نماد دلبستگی است. هویت این‌گونه افراد با هویت والدین یا همسرشان درآمیخته شده است. بنابر این، چنین افرادی که به استقلال فکری، عاطفی و رفتاری نمی‌رسند، تصور قالبی چنین افرادی این است که در هویت همسرشان ذوب می‌شوند و هر کاری که برای رضایت همسرشان لازم باشد، انجام می‌دهند، تمام محور زندگی‌شان نظرات همسرشان است و علاقه و نظر مستقلی هم ندارند. این‌گونه افراد، دوست صمیمی نیز ندارند. احساس امنیت برای ورود به دنیای خارج از خانواده، احساس کفایت و شکل‌گیری خویشتن مستقل، مؤلفه‌های خودمختاری به شمار می‌روند.

 


  • روانشناسی بالینی