مقالات

در این سایت ما در مورد طرحواره درمانی و تله های زندگی صحبت می کنیم

۴ مطلب در مرداد ۱۳۹۸ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

دانیل: پدرم هیچ گاه از من راضی نبود. هر آنچه مرا خوش‌حال می‌کرد برای پدرم اصلاً قابل قبول نبود. همیشه سعی می‌کرد مرا به دلخواه خود در آورد و دایئم به من می‌گفت که چه‌کار باید بکنم. مادرم به دلیل افسردگی‌اش همیشه می‌خوابید. سعی می‌کردم برای مراقبت از او هر کاری از دستم برمی‌آید انجام بدهم و کوتاهی نکنم.

هویت دانیل مهم نبود، او ابزار دست نیازهای والدینش بود. او یاد گرفته بود که نیازهای خودش را نادیده بگیرد که مبادا باعث خشم یا دلخوری والدینش شود. دوران کودکی پرمشقتی را پشت سر گذاشت و بازیچه‌ی نیازهای والدینش بود. او می‌گفت: «هیچ گاه کودکی نکردم».

اگر نیاز به خودابرازگری شما محدود شده باشد با سه نشانه مشخص خواهد شد:

  • به شدّت با دیگران مهربان هستید و منعطف برخورد می‌کنید. همیشه سعی می‌کنید دیگران را راضی نگه دارید و از اطرافیان مراقبت کنید. سخت به دنبال برآورده سازی نیازهای دیگران هستید. اصلاً به نیازهای خودتان توجه نمی‌کنید. نمی‌توانید رنج و عذاب اطرافیان را تحمل کنید. این قدر برای دیگران کار می‌کنید تا آنها به حال شما دلسوزی کنند و دچار احساس گناه شوند که چقدر برای شما مزاحمت ایجاد کرده‌اند. اگرچه معتقدید از دیگران هیچ توقعی ندارید، اما اگر اطرافیان قدر کارهای شما را ندانند، از درون دچار احساس ضعف و کینه‌توزی می‌شوید.

  •  دومین علامت حاکی از مشکل در نیاز به خودابرازگری این است که به شدّت خودتان را کنترل می‌کنید و دچار بازداری افراطی می‌شوید. ممکن است به کار اعتیاد پیدا کنید. کُل زندگی شما صرف کار می‌شود. ممکن است همه‌ی زندگی شما تبدیل به کار شود. شاید کار می‌کنید تا دیگران شما را آدم خوب و فوق‌العاده‌ای بشناسند. ممکن است نسبت به پاکی و تمیزی حساسیت پیدا کنید یا هر کاری را خیلی دقیق و اصولی انجام دهید.

زندگی هیجانی شما سرد و کسل کننده است. در زندگی هیچ گونه هیجان و خودانگیختگی را تجربه نمی‌کنید. جلوی عکس‌العمل‌های طبیعی خودتان را در قبال وقایع می‌گیرید. ممکن است این کار شما دلایلی داشته باشد خواه به این دلیل که فکر می‌کنید مجبورید از خواسته‌های دیگران تبعیت کنید (تله‌ی زندگی اطاعت) خواه به این دلیل که برای زندگی‌تان معیارهای بلندپروازانه و متوقعانه‌ای در نظر گرفته‌اید (تله‌ی زندگی معیارهای سخت‌گیرانه). در هر صورت فرقی نمی‌کند، احساس می‌کنید لذّت و آرامش از زندگی شما رخت بربسته است و در دام زندگی اندوه‌بار و غم‌انگیز افتاده‌اید. به نحوی رفتار می‌کنید که روی آرامش، تفریح، سرگرمی را نبینید.

  •  علامت سوم مشکل داشتن در حوزه‌ی خودابرازگری در ابراز خشم است. کینه‌توزی مزمن ممکن است در لایه‌های عمیق شخصیت شما جای گرفته باشد و گاهی اوقات کنترل آن از دست شما خارج شود. ممکن است افسردگی را نیز تجربه کنید. در دام مرض روزمره‌گی بی‌پاداش افتاده‌اید. زندگی شما به بن‌بست پوچی و بی‌معنایی رسیده است. هر کاری از دست‌تان برآید دریغ نمی‌کنید، اما لذّتی ندارید.

 


  • روانشناسی بالینی
  • ۰
  • ۰

خودابرازگری را می‌توان آزادی در بیان نیازها، احساس‌ها (از جمله خشم) تمایلات طبیعی تعریف کرد. کسی می‌تواند به خودابرازگری بپردازد که به این باور رسیده باشید که نیازهایش به اندازه‌ی نیازهای دیگران مهم هستند. ما بدون بازداری‌های افراطی بایستی در انجام رفتارهی خودانگیخته آزاد باشیم. ما حقّ داریم به فعالیت‌ها یا علایقی بپردازیم که ما را خوشحال می‌کند و فقط به دنبال جلب رضایت و خوشحالی اطرافیان نباشیم. ما حق داریم زمانی از وقت خود را به بازی و تفریح اختصاص دهیم و تمام زندگی خود را به کار و رقابت بیمارگونه نپردازیم.

اگر در محیط اولیه‌ی زندگی، ما را به خودابرازگری رهنمون کرده‌اند، تشویق می‌شویم که تمایلات و علایق طبیعی خودمان را دنبال کنیم. نیازها و علاقه‌ها نقش برجسته‌ای در تصمیم‌گیری‌هایمان دارند. در چنین محیطی حق داریم هیجان‌های خود مثل غم و خشم را ابراز کنیم به شرطی که به دیگران لطمه و صدمه‌ی جدی نزنیم. گاهی می‌توانیم بازیگوش، بشاش و خودانگیخته باشیم. در چنین فضایی به ما یاد داده‌اند که بین کار و تفریح، تعادل برقرار کنید. معیارهای چنین محیطی، معقول است.

اما اگر در خانواده‌ای بزرگ شده‌اید که جلوی خودابرازگری شما را گرفته‌اند یا به خاطر ابراز نیازها، تمایلات یا احساس‌ها، کاری کرده‌اند که شرمسار شوید، در حال حاضر مدام احساس گناه را تجربه می‌کنید. نیازها و احساس‌های والدین همیشه بر نیازهای شما ارجحیت داشته‌اند. در چنین جوّی، شما دچار بی‌ارادگی و ناتوانی شده‌اید. وقتی دست به بازی‌گوشی و شیطنت زده‌اید، دیگران شما را شرمسار کرده‌اند. در چنین خانواده‌هایی، تفریح و لذت فدای پیشرفت خواهی شده است. والدین‌تان به هیچ عنوان از شما راضی نمی‌شدند، مگر این که همه‌ی کارهایتان را عالی انجام می‌دادید و عیب و نقصی نداشتید.

دانیل که مردم‌دار بود در خانواده‌ای بزرگ شده بود که به نیاز خودابرازگری او اصلاً توجه نکرده بودند. پدر دانیل، انتقادگر و کنترل‌گر بود و مادرش نیز همیشه به افسردگی و بیماری مبتلا بود


  • روانشناسی بالینی
  • ۰
  • ۰

دو تا از تله‌های مربوط به نیاز عزت نفس عبارتند از:

  •  نقص / شرم 

  •  شکست

این دو تله مطابق با احساس بی‌ارزشی در حوزه‌ی شخصی و قلمرو کاری هستند. تله‌ی زندگی شکست همان احساس بی‌کفایتی در حوزه‌ی پیشرفت و کار است. فردی که در دام این تله افتاده باشد، احساس می‌کند همسالانش از وی موفق‌تر، باهوش‌تر و بااستعدادتر هستند.

تله‌ی زندگی نقص / شرم این احساس را در شما دامن می‌زند که ذاتاً مشکل‌دار و پر از عیب و ایراد هستید و اگر کسی واقعاً شما را بشناسد، کمتر دوست‌تان خواهد داشت. تله‌ی زندگی نقص / شرم اغلب با تله‌های دیگر همراه می‌شود. از چهار بیماری که در پست های قبل به آن اشاره کردیم، دو نفرشان – دانیل و دیوید – علاوه بر تله‌های زندگی اصلی در دام تله‌ی زندگی نقص / شرم نیز افتاده بودند.

کودکانی که تجربه‌ی بدرفتاری و سوءاستفاده شدگی را پشت سر گذاشته باشند، همیشه خودشان را سرزنش می‌کنند. این کودکان حس می‌کنند حقشان است که با آنها بدرفتاری شود و افرادی بی‌ارزش، ناپاک و نالایق هستند.

دیوید که روابط عاطفی ناپایداری داشت از درون احساس نقص / شرم می‌کرد. او با برتری‌طلبی، فخرفروشی و تکبر سعی می‌کرد که سرپوشی بر این احساس بی‌ارزشی بگذارد. دانیل که فردی مردم‌دار بود نیز از این مسأله رنج می‌برد. بخشی از نادیده‌انگاری نیازهایش به این احساس برمی‌گشت که خودش را آدم بی‌ارزشی می‌دانست.

آسیب‌هایی که به عزت نفس ما وارد می‌شود، احساس شرمساری را در ما دامن می‌زند. شرمساری، هیجان مسلّط تله‌های زندگی مربوط به عزت نفس است. اگر در دام تله‌ی زندگی نقص شرم یا شکست افتاده باشید، شرمساری دست از سر زندگی شما برنمی‌دارد.در طرحواره درمانی و اکثر مشاوره هایی که با پدر و مادر ها انجام می شود به این نکته مهم اشاره می شود که در دوران کودکی عزت نفس کودکان تقویت شود.خانواده قدر و کودکان را بدانند، به آنها  مهر بورزند، همسالان آنها را در جمع خود می‌پذیرند و قبول می‌کنند و در محیط مدرسه موفق می شوند، عزت نفس سالمی در ما شکل خواهد گرفت. برای پرورش عزت نفس بایستی بدون عیب جویی یا طرد افراطی، کودکان را تشویق و تحسین کرده باشند.


  • روانشناسی بالینی
  • ۰
  • ۰

عزت نفس را می‌توان احساس ارزشمندی درباره‌ی زندگی شخصی، اجتماعی و شغلی‌مان تعریف کنیم. اگر در دوران کودکی از سوی خانواده، دوستان یا محیط مدرسه مورد عشق و احترام قرار گرفته باشیم، عزت نفس سالمی در ما شکل می‌گیرد.

کمال مطلوب این است که ما همه‌ی این شرایط را در دوران کودکی تجربه کنیم و عزت نفس ما تقویت شود. اگر در خانواده احساس کنیم که قدر و منزلت ما را می‌دانند، به ما مهر می‌ورزند، همسالان ما را در جمع خود می‌پذیرند و قبول می‌کنند و در محیط مدرسه موفق شویم، عزت نفس سالمی در ما شکل خواهد گرفت. برای پرورش عزت نفس بایستی بدون عیب جویی یا طرد افراطی، ما را تشویق و تحسین کرده باشند.

اما ممکن است شما در چنین شرایط ایده‌آلی بزرگ نشده باشید. شاید والدین یا خواهر و برادرهایی داشته‌اید که دایم از شما عیب‌جویی می‌کرده‌اند به‌گونه‌ای که احساس کرده‌اید که اصلاً قابل پذیرش نیستید. احساس کرده‌اید که هیچ کس شما را دوست ندارد. ممکن است همسالان‌تان شما را آدم حساب نکرده باشند. ممکن است آنها این احساس ناخوشایند را در شما ایجاد کرده باشند یا ممکن است احساس کرده‌اید در حوزه‌ی تحصیل یا ورزش، شکست خورده‌اید.

در دوران بزرگسالی ممکن است در برخی از حوزه‌های زندگی‌تان، احساس ناامنی کنید. شما اعتماد به نفس ندارید. در برخی از حوزه‌های زندگی (مثل روابط صمیمی، محیط‌های اجتماعی یا محیط کاری) پایتان می‌لنگد و نمی‌توانید با سرانگشت تدبیر، گره از مشکلات باز کنید. در این حوزه‌ها خودتان را حقیرتر از دیگران تصور می‌کنید. به انتقاد، سخت حساس هستید. چالش در زندگی، شما را به شدّت مضطرب می‌کند. ممکن است چالش‌گریزی را پیشه کنید یا چالش‌ها را ماست‌مالی کنید.


  • روانشناسی بالینی